به گزارش مشرق، بیست و چهارمین نشست علمی آرمان هیأت با عنوان «داستان دینی و پرورش تفکر» با حضور زهرا زرگر دکترای فلسفه علم دانشگاه تربیت مدرس، مهدی فردوسی مشهدی و سیده مریم شهیدی کریمی کارشناس ارشد ادبیات کودک و نوجوان در اندیشکده هیأت و آئینهای مذهبی برگزار شد. در این نشست موضوع اهمیت پرداختن به ادبیات کودک و نوجوان از منظر دینی مورد بررسی قرار گرفت و حاضران بخشهای مختلفی از این موضوع را واکاوی و بازگو کردند.
در ابتدا زهرا زرگر دکترای فلسفه علم دانشگاه تربیت مدرس درباره داستان دینی کودک و تجربه فکرورزی گفت: ما ابتدا باید بدانیم که منظورمان درباره فکر ورزی کودک چیست؟ سپس داستان چه نقشی میتواند در فلسفهورزی داشته باشد؟ یا اگر قرار است داستانی محرک فعالیت فکر ورزی باشد، آن محرکها چه باید باشد؟ داستان چگونه میتواند این زمینه را ایجاد کند؟ خود داستان جدای از محتوای مکتوب، چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
وی افزود: بعد از اینکه این جنبهها را بررسی کردیم و به یک ایده رسیدیم که فکر ورزی کودک چه نوع فعالیتی است و داستان چه نقشی میتواند در این زمینه داشته باشد، باید به این موضوع بپردازیم که داستان دینی چه نسبتی میتواند با داستانهای فکری و فلسفی داشته باشد.
خواندن کتاب و داستان برای کودک، عاطفه او را تحریک میکند
زرگر درباره فکرورزی در کودکان اظهار کرد: شاید اولین عبارتی که درباره فلسفه ورزی کودکان به ذهن ما میرسد، همان عبارت «فبک» یا فلسفه برای کودکان باشد. در حال حاضر دههها است، در جهان درباره اینکه چگونه کودکان میتوانند تفکرعمیق و بالنده داشته باشند و با انواع استدلالها آشنا باشند، بحث و بررسی میشود. در دهههای اخیر جریانی ایجاد شده و به آن پرداخته است.
وی عنوان کرد: کودکان از سنین پایین علاقه به تحلیل و بررسی محیط اطراف خود را دارند. یکی از روشهایی که میتوان عاطفه کودکان را تحریک کرد و فلسفه و موضوعات مختلف را به آنان آموخت، خواندن کتاب و داستان است. برای آموختن این امور به کودکان دو روش داریم، ابتدا مربیانی را برای این امر آموزش میدهیم و دوم اینکه داستانهای جذاب و آشنا را برای کودکان بازگو کنیم.
زرگر داستان را یکی از ستونهای کلاسهای فلسفه برای کودکان دانست و گفت: داستان به ما کمک میکند ایجاد استعاره کنیم، لایه لایه ببینیم و کشف معنا کنیم. دکتر ناجی ملاکهایی را برای نوشتن یک داستان فلسفی برای کودکان ایجاد کردند: ملاک اول کفایت روان شناختی است. یعنی داستان با ظرفیت فکری و عاطفی مخاطب همخوانی داشته باشد. دوم کفایت ادبی داشته باشد. یعنی یک متن باید حداقلهایی نظیر شخصیتپردازی خوب، نثر مناسب و خیال انگیز داشته باشد و آخرین کفایت این است که داستان حتماً نباید شاهکار ادبی باشد؛ بلکه باید رغبتی در کودک برای خواندن کتاب ایجاد کند.
وی در پایان سخنان خود افزود: اگر کودک چیزی را از خلال یک چالش فکری به دست بیاورد و کشف کند، عمیق در ذهنش میماند. این موضوع در ادبیات دینی صدق میکند؛ اگر بتوانیم داستان دینی را به این سمت ببریم، کودک پیوند قویتری با داستان ایجاد میکند و تصور دارد که من باید بروم و حقیقتی را کشف کنم. در اینجا نویسنده باید ریسک کند که مضمون دینی را در محک چالش تردید قرار دهد تا کودک خود را آزاد ببیند که آیا این مسئله را بپذیرد یا نه.
در بخش دیگر این نشست سیده مریم شهیدی کریمی کارشناس ارشد ادبیات کودک و نوجوان درباره بایدها و نبایدهای استفاده از رویکرد تفکر انتقادی در داستانهای دینی کودک گفت: در ابتدا باید این سوالات را از خود بپرسیم که آیا امکان هم کناری تفکر انتقادی و فطرت دینی در برنامه تربیت دینی و به ویژه داستانهای دینی وجود دارد؟ آیا میتوان از تفکر انتقادی در پرورش تفکر دینی کودکان به وسیله داستان استفاده کرد؟ آیا اصولاً مجهز کردن کودکان به مبانی استنتاج و استدلال در امور دینی به وسیله داستان، کاری شایسته است؟ آیا پیش رفتن با تفکر انتقادی میتواند در فرآیند هویت دینی مؤثر باشد؟ در پاسخ به پرسشهای کودکان به ویژه در حوزه خداشناسی چگونه باید عمل کرد؟
وی افزود: چنین به نظر میرسد که کودکان به شخصیتهای بالغ، دلبستگی عاطفی پیدا میکنند. چندان توانایی تفکر انتزاعی ندارند. گستره تمرکز آنها نسبت به بزرگسالان کمتر است و بیشتر درگیر ادراکهای مستقیمشان هستند. کودکان در مراحل متفاوت رشد، برخوردهای متفاوتی با مرگ، ترس، مسائل جنسی، زوایای دید، خودمحوری و رابطه علت و معلول دارند. کودکان دانش کمتری درباره زبان و ساختارهای کتاب دارند. تفاوتی که آنها میان واقعیت و خیال، میان آنچه دوست نداشتنی است و واقعیتی که دوست داشتنی نیست قائل میشوند، نااستوار است.
بچهها در عمل و زندگی تربیت میشوند
شهیدی درباره فرضیه امکان هم کناری تفکر انتقادی و فطرت دینی در داستانهای دینی کودک اظهار داشت: در فراگرد تربیت برای رشد اندیشه کودکان و تقویت روحیه پرسشگری، استدلال و استنتاج و در نهایت دستیابی به یک قضاوت صحیح و یا انجام عملی درست یا اتخاذ تصمیمی مناسب در نظام ارزشگذاری اسلام از ابزاری استفاده شود که نه با فشار بیرونی، بلکه با کشش درونی تشویق به پیشرفت و ارتقا کنیم. این بدان معناست که با استفاده از ابزار، روشها برای وی ایجاد پرسش کرده و وی را تشویق به جستجو برای نیل به پاسخی کنیم که طبق اصول و مبانی اسلامی، آن پاسخ نه تنها صحیح بلکه مستدل و قابل اتکا است و با آگاهی از محدودیتهایی که در قوه استدلال کودکان وجود دارد و با شناخت گروه سنی هدف برای آنها فرصتی برای اندیشه در محدوده خود آنها فراهم آوریم.
وی درباره پاسخ به پرسش کودکان درباره اعتقاد به نبوت و امامت گفت: همه سازندهها برای سازههای خود راهنما مینویسند. خداوند قرآن را به بهترین بنده خود سپرد. چون کسی که قرار است بشر را راهنمایی کند نباید خودش هیچ گناهی داشته باشد. قرآن راه و روش درست زندگی کردن است که خداوند پیامبر و امامان را به خاطرعشق به بندگانش وقف هدایت آنها کرده است.
شهیدی در پایان صحبتهای خود عنوان کرد: امام صادق «علیه السلام» فرمودند: اگر به شما مراجعه کردند و گفتند کسی فلان کار زشت را انجام داده است، و خودش گفت من این کار را نکردم به حرف خودش استناد کنید. در تربیت دنبال مچ گیری هستیم یا اصلاح رفتار؟ این نکته را بپذیریم. جایی که ما میخواهیم تربیت کنیم، بچهها تربیت نمیشوند بلکه آنجایی که ما میخواهیم تربیت نکنیم تربیت میشوند؛ در عمل و زندگی. در نگاه دینی ما بن بست نداریم. مهمترین رابطه کیفی را در مهمترین رابطه دنیا و آخرت جست و جو کنیم؛ رابطه با خدا و خالق و ولی خدا، امام زمان «علیه السلام».
در انتهای نشست مهدی فردوسی مشهدی مبتکر برنامه آموزشی پژوهشی الهیات برای کودک «ابک»، این سوال را مطرح کرد که وقتی نسبت دین و تفکر به ویژه تفکر دینی مطرح میشود یا از داستان فکری برای کودکان با موضوعات الهیات حرف میزنیم؛ اولین پرسش این است که به کدام تفکر نظر داریم؟ و افزود: ما ۴ نوع تفکر داریم، تفکر نقاد، تفکر خلاق، تفکر مشارکتی و تفکر مراقبتی. مهم است پیش از پرداختن به مسئلهای به این ۴ نوع تفکر توجه کرد. اگر داستانی که برای کودکان مینویسیم در چهارچوب نباشد و نویسنده دچار کجرویهایی باشد، با مشکلاتی رو به رو میشویم. بنابراین ما برای رسیدن به حاصلی تقسیم بندیهایی را ایجاد میکنیم تا به موضوع شفافی دست پیدا کنیم.
فردوسی ادامه داد: در حوزه دانشی، گرایشی، کنشی و ارزشی میتوانیم ادبیات دینی داشته باشیم. خود ارزشها به ۶ دسته اخلاقی، حقوقی، آئینی، مناسکی، آدابی هنری، دوراندیشانه و مدیریتی تقسیم میشوند. همچنین ادبیات دینی جغرافیای گسترده دارد. شعاری که من دارم این است که داستان فکری را یک انسان متفکر مینویسد. بنابراین الگوهایی در این تفکر مطرح میشود.
وی اظهار داشت: این تفکر دو کاربرد دارد، ابتدا این است که ما در کارگاهها و دورههای آموزشی تفکر انتقادی را در ذهن کودکان ایجاد کنیم و به آنان آموزش دهیم که بتوانند نقادانه به بحث بپردازند. وجه سخت در گفتوگو با نویسندگان این است که بدانند درباره چه چیزی میخواهند بنویسند.
فردوسی در پایان گفت: بارها با نویسندگانی مواجه شدهام که داستان را نوشتهاند و به اتمام رساندهاند و بعد از من میپرسند که این یعنی چی؟ خود متوجه آنچه نوشتهاند، نشدهاند. درحالی که نیاز اساسی قبل از شروع داستان، این است که بدانیم درباره چه چیزی میخواهیم صحبت کنیم. به تعبیر دیگر اول ورزش فکری خود را داشته باشیم و بعد شروع به نوشتن کنیم.